اینان که حرف بیعت با یار میزنند
آخرمیان کوچه مرا دار میزنند
اینجا میا که مردم مهمان نوازشان
طفل تورا به لحظه دیدار میزنند
این کوفه مردمش زمدینه شقی ترست
یعنی کسی که باشد عزادار میزنند
دیدم برای آمدند روی اشتران
چندیدن هزار نیزه فقط بار میزنند
اینجا برای کشتن طفل سه ساله ات
هر لحظه حرف سیلی ومسمار میزنند
فتوای:خون نسل علی شد حلال را
هر شب به روی مأذنه ها جار میزنند
آقا نیا که آخرش این شور چشم ها
تیری به صحن چشم علمدار میزنند
سربسته گویمت که پریشان زینبم
حرف از اسیر کوچه و با زار میزنند
میترسم از دمی که یتیمان تو حسین
پایین پای نیزه ی  تو زار میزنند
این کوفه آخرش به تو نیرنگ میزند
حتی به رأس اصغر تو سنگ میزنند
شاعر : مهدی نظری

 



تاريخ : 13 / 6برچسب:تعزیه بادرود,شعر,نامه مسلم به امام حسین,, | 12 AM | نویسنده : هادی اشتری نژاد |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 22 صفحه بعد